تحقیقات روانشناسی تربیتی نشان میدهد آموزش برنامه نویسی به دانش آموزان که آموزش و یادگیری فعالیتهای موضوعی خاص هستند [1]: یادگیری برنامهنویسی دارای مجموعهای از چالشها و تکنیکهای متفاوتی نسبت به یادگیری فیزیک یا یادگیری خواندن و نوشتن است. محاسبات رشتهای جوانتر از ریاضیات، فیزیک یا زیستشناسی است، و در حالی که مطالعات کمتری در مورد بهترین روش تدریس آن انجام شده است، شواهد فزایندهای در مورد اینکه چه چیزی مؤثر است و چه چیزی مفید نیست، وجود دارد. این مقاله 10 نکته سریع را ارائه می دهد که باید پایه و اساس هر آموزش برنامه نویسی، چه رسمی و چه غیر رسمی باشد.
این نکات برای هر کسی که برنامه نویسی را در هر سطحی و برای هر مخاطبی تدریس می کند مفید خواهد بود. فهرست بزرگتری که عمدتاً مخاطبان K-12 را هدف قرار می دهد را می توان در [2] یافت.
نکته 1: به یاد داشته باشید که هیچ ژن گیک آموزش برنامه نویسی به دانش آموزان وجود ندارد
گوزیال [3] به این باور اشاره می کند که برخی از مردم برنامه نویس به دنیا آمده اند و ایرانیان سایبر برخی دیگر به عنوان "پایدارترین و مخرب ترین اسطوره محاسبات" نیستند. این اغلب با نگاه کردن به توزیعهای نمره دانشگاه، که معمولاً دووجهی هستند، "تأیید میشود": قوز با امتیاز کم از کسانی که هرگز آن را دریافت نمیکنند و قوز با امتیاز بالا از کسانی که چیزهای مناسب را دارند. اولین و مهمترین نکته ما این است که این اشتباه است: شایستگی در برنامه نویسی ذاتی نیست، بلکه یک مهارت آموخته شده است که می توان آن را با تمرین به دست آورد و بهبود بخشید.
قوی ترین شواهد برای این موضوع از Patitsas و همکاران بدست می آید. [4]. آنها توزیع نمرات آموزش برنامه نویسی به دانش آموزان را در دوره های مقدماتی محاسبات در یک دانشگاه بزرگ بررسی کردند و دریافتند که تنها 5.8٪ در واقع چندوجهی بودند. بدتر از آن، آنها دریافتند که دانشکده علوم کامپیوتر اگر فکر میکردند که این نمرات از یک کلاس برنامهنویسی آمدهاند، احتمال بیشتری دارد که توزیعها را دووجهی ببینند تا اینکه معتقد باشند نمرات از نوع دیگری از کلاسها گرفته شده است و آن اساتید حتی احتمال بیشتری برای دیدن دارند. اگر آنها معتقد بودند که برخی از آموزش برنامه نویسی به دانش آموزان دانشآموزان ذاتاً مستعد موفقیت در علوم رایانه هستند، توزیعها دووجهی هستند.
باورهایی مانند این به عنوان تأثیرات قدرتمندی بر نتایج آموزش شناخته شده است [5-7]. اگر مربیان معتقد باشند که "بعضی از بچه ها آن را دریافت می کنند، و برخی از بچه ها نه"، آنها (آگاهانه یا ناخودآگاه) کمتر روی افرادی که در دسته دوم قرار می گیرند سرمایه گذاری می کنند. وقتی با کلیشههای فرهنگی درباره اینکه چه کسی «برنامهنویس طبیعی» است و چه کسی نیست، ترکیب میشود، مارپیچ نزولی عدم موفقیت که ناشی از توجه متفاوت است آموزش برنامه نویسی به دانش آموزان ممکن است تا حدی مسئول عدم تعادل جنسیتی در محاسبات باشد.